داستانسرای عمولی

کاملترین مجموعه داستان ،داستان کوتاه و داستانک

داستانسرای عمولی

کاملترین مجموعه داستان ،داستان کوتاه و داستانک

داستان من و دخترخاله مهسا

داستان من و دخترخاله مهسا

 

یه روز غروب تو شرکت نشسته بودم که تلفنم زنگ خورد ،برداشتم دیدم دخترخاله مهسا هست،به محض اینکه جواب دادم ،بدون اینکه حتی یه احوالپرسی بکنه ،گفت ،آب دستته بذار زمین و بدو بیا خونمون ،بعدشم قطع کرد،نمیدونستم چه خبرشده ،اما چون از بچگی باهم بزرگ شدیم و خیلی برام عزیزه ،همیشه هواشو دارم و حرفشو زمین نمیندازم ،کاری هم تو شرکت نداشتم ،زودی بند و بساطمو جمع کردم و راه افتادم ،اما توراه هزارو یک خیال به سرم زد که یعنی چیکارم داره؟!این بود که باهاش تماس گرفتم ،ولی گفت که دستش بنده و نمیتونه صحبت کنه فقط زود خودمو برسونم ،ازش خواستم که گوشی رو بده به خالم لااقل ازاون بپرسم ببینم چی شده که فهمیدم هیچ کس خونه نیست و دخترخاله تو خونه تنهاست…

وقتی رسیدم با عجله دروبازکردو گفت ،امین جون دستم به دامنت ،داشتم با استادم تو چت روم درمورد پایان نامم صحبت میکردم که یه هو با یه پیغام خطا روبرو شدم ،بعدش که پیغامو رد کردم چند تا پیغام پشت سر هم همونجوری اومد و بعد سیستم هنگ کرد و بعدش که خواستم خاموش روشنش کنم دیگه ویندوز بالا نمیاد که نمیاد ،هرکاری هم میکنم درست نمیشه ،الانم نمیدونم استاد چی فکر میکنه ،خیلی خجالت میکشم.

فهمیدم طبق معمول باید ویندوزش عوض بشه و چون قبلا ویندوزشو ریکاوری کرده بودم بهش گفتم نگران نباشه و پنج شش دقیقه ای کارشو را میندازم.

خلاصه ویندوز خانوم اومد بالا و خوشبختانه وقتی کانکت شد دید استاده هم آنلاینه و کارشو انجام داد و تموم شد ،بعد بهش گفتم باید سیستمشو یه چک بکنم ببینم بلایی سرش اومده یانه؟که ایکاش دستم میشکست و اینکارو نمیکردم …

دختر خاله مهسا از بس خسته بود رفت حموم یه دوش بگیره و بعد توی اونیکی اتاق بخوابه و من موندم و سیستمش ،همینطور داشتم درایو هاش رو یکی یکی چک میکردم که یه پوشه به اسم “عکسهای میناجون” نظرمو جلب کرد ،شیطونیم گل کرد که بازش کنم ببینم توش چه خبره اما چون تو فامیل پسر سربه زیری میشناسنم ،ترسیدم یه موقع دخترخالم ازراه برسه و ضایع بشم ،این بود که رفتم یه سر بهش زدم دیدم همچین خوابیده که تا چند ساعت دیگه بیدار نمیشه ،با خیال راحت برگشتم و یه راست رفتم سروقت پوشه “عکسهای میناجون” که چشمتون روز بد نبینه ،میناجون چه میناجوووووووووووووووونی بود ،اگه روچشم آدم کورمیذاشتیش حتما بیناییشو بدست می آورد ،یه دختر واقعا خوشگل و زیبا درست شبیه  دخترای خوشگل هالیوودی.

این که میگن عشق با یک نگاه آغاز میشود درمورد منهم اتفاق افتاد و از اونجائیکه یه پوشه از عکسای مینا جون رو هارد دختر خالم بود  با یه حساب سرانگشتی تخمین زدم که حکما بایستی تو ادلیست ایمیلهای دختر خالم باشه ،خوشبختانه مهسا هم اونقدر خسته بود که بدون خارج شدن از آیدیش ،سیستمو سپرده بود دست من،با عجله رفتم تو آیدیش و از شانس خوبم دیدم ادلیستش زیاد شلوغ نیست و خیلی زود تونستم آیدی میناجون رو پیدا کنم و برا خودم یادداشتش کنم…

همون شب یه درخواست برا میناجون فرستادم ،اما بعدش دیدم رد کرده ،بازم ناامید نشدم و بالاخره بعد از چند بار ،یه روز دیدم برام آف گذاشته که چرا اینقدر اصرار میکنم که منم بی هیچ مقدمه ای بهش جواب دادم که فامیل یکی از دوستانش هستم و عکسشو دیدم و تعریفشو شنیدم و عاشقش شدم و ازاین حرفا،خلاصه بعد از دوهفته سماجت بالخره موفق شدم باهاش یه قرار مختصر بذارم ،تو پوست خودم نمیگنجیدم و واقعا خوشحال بودم ،تموم روز رو ثانیه شماری کرده بودم تا اینکه لحظه قرار رسید و وقتی وارد کافی شاپ محل قرار شدم دیدم هیچ کس نیست و به محض اینکه پشت یه میز نشستم دیدم یه دختر خانومی اومد تو و اینور و اونور رو یه نگاهی کرد و بعد اومد سراغ من و با لبخند ازم پرسید “آقا امین؟” گفتم بله شما؟!!!گفت مگه با من قرار ندارین؟گفتم معلومه که نه من با کس دیگه ای قرار دارم ،گفت من مینا هستم ،گفتم نههههههههههه!!!چون این دختری که الان روبروم بود هیچ شباهتی به اون کسی که عکساشو دیده بودم نداشت ،اما دیگه بروی خودم نیاوردم و وانمود کردم که از خوشحالی دستپاچه شده بودم و این حرفا ولی دیگه هرگز نتونستم بپیچونمش و چون قبلا بهش گفته بودم که بادیدن عکساش عاشقش شدم نتونستم بزنم زیر حرفم و چندین سال بعد از ازدواجمون که یه بچه هم داشتیم یه بارهم تو هارد دخترخالم اون پوشه رو دیدم و از دختر خالم درموردش پرسیدم ،فهمیدم که اونا عکسهای یه هنرپیشه هالیوودیه و چون مینا اونارو براش فرستاده بوده اسم پوشه رو گذاشته بود “عکسهای میناجون”!!!میبینین توروخدا اسم اینو دیگه قسمت نذاریم چی بذاریم که الان سه تا بچه از همین مینا جون دارم و درسته که اون مینایی نیست که من تصور کرده بودم اما واقعا زن خوبیه و فکر میکنم همین پاداش خوبیه برای همه سادگیهام.

 

مطالب پیشنهادی:

برچسب ها : حموم, خاطرات من و دختر خاله خوشگله, داستان جالب و خواندنی من و دخترخاله مهسا, داستان دختر خاله خوشگل من, داستان من و, داستان من و دختر خالم, داستان من و دخترخاله, داستان من و دخترخاله مهسا, داستان من و زنم, داستان کوتاه, داستانهای س, داستانهای س خانوادگی, داستانهای س من و دختر خالم, داستانهای س من و زنم, دخترخاله خوشگل من, ماجراهای من و دخترخاله مهسا, ماجرای من و دختر خاله خوشگلم, ماجرای من و دخترخاله مهسا, مجله فرهنگ،ادب وهنر, من و دختر خاله, من و دختر خاله ام, من و دختر خاله ام مهسا, من و دخترخاله مهسا, من و زنم ,

برچسب‌ها: حموم, خاطرات من و دختر خاله خوشگله, داستان جالب و خواندنی من و دخترخاله مهسا, داستان دختر خاله خوشگل من, داستان من و, داستان من و دختر خالم, داستان من و دخترخاله, داستان من و دخترخاله مهسا, داستان من

داستان جالب “زن نژاد پرست”

سفید پوست, سیاه پوست, سفید شدن پوست

این ماجرا در خط هوایی TAM اتفاق افتاد.

یک زن تقریباً پنجاه ساله ی سفید پوست به صندلی اش رسید و دید مسافر کنارش یک مرد ساهپوست است با لحن عصبانی مهماندار پرواز را صدا کرد…

مهماندار از او پرسید “مشکل چیه خانوم؟”

زن سفید پوست گفت:

“نمی توانی ببینی؟به من صندلی ای داده شده که کنار یک مرد سیاهپوست است.

من نمی توانم کنارش بنشینم، شما باید صندلی مرا عوض کنید!”

مهماندار گفت: “خانوم لطفاً آروم باشید، متاسفانه تمامی صندلی ها پر هستند، اما من دوباره چک می کنم ببینم صندلی خالی پیدا می شود یا نه”

مهماندار رفت و چند دقیقه بعد برگشت و گفت: “خانوم، همانطور که گفتم تمامی صندلی ها در این قسمت اقتصادی پر هستند، من با کاپیتان هم صحبت کردم و او تایید کرد که تمامی صندلی ها در دسته اقتصادی پر هستند، ما تنها صندلی خالی در قسمت درجه یک داریم”

و قبل از اینکه زن سفید پوست چیزی بگویید مهماندار ادامه داد: “ببینید، خیلی معمول نیست که یک شرکت هواپیمایی به مسافر قسمت اقتصادی اجازه بدهد در صندلی قسمت درجه یک بنشیند، با اینحال، با توجه به شرایط، کاپیتان فکر می کند اینکه یک مسافر کنار یک مسافر افتضاح بنشیند ناخوشایند هست.”

و سپس مهماندار رو به مرد سیاهپوست کرد و گفت: “قربان این به این معنی است که شما می توانید کیف تان را بردارید و به صندلی قسمت درجه یک که برای شما رزرو نموده ایم تشریف بیاورید…”

تمامی مسافران اطراف که این صحنه را دیدند شوکه شدند و در حالی که کف می زدند از جای خود قیام کردند. 

 

همچنین بخوانید: 

داستان غم انگیز آن سوی پنجره

آن سوی پنجره

در بیمارستانی ، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند . یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند . تخت او در کنار تنها پنجره اتاق بود . اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد . آن ها ساعت ها با یکدیگر صحبت می کردند ؛ از همسر ، خانواده ، خانه ، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می زدند …

هر روز بعد از ظهر ، بیماری که تختش کنار پنجره بود ، می نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می دید ، برای هم اتاقیش توصیف می کرد .بیمار دیگر در مدت این یک ساعت ، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون ، روحی تازه می گرفت .

مرد کنار پنجره از پارکی که پنجره رو به آن باز می شد می گفت . این پارک دریاچه زیبایی داشت . مرغابی ها و قو ها در دریاچه شنا می کردند و کودکان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند . درختان کهن منظره زیبایی به آن جا بخشیده بودند و تصویری زیبا از شهر در افق دور دست دیده می شد. مرد دیگر که نمی توانست آن ها را ببیند چشمانش را می بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می کرد و احساس زندگی می کرد.

روز ها و هفته ها سپری شد .

یک روز صبح ، پرستاری که برای حمام کردن آن ها آب آورده بود ، جسم بیجان مرد کنار پنجره را دید که در خواب و با کمال آرامش از دنیا رفته بود . پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که آن مرد را از اتاق خارج کنند .

مرد دیگر تقاضا کرد که او را به تخت کنار پنجره منتقل کنند . پرستار این کار را برایش انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد ، اتاق را ترک کرد .

آن مرد به آرامی و با درد بسیار ، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیاندازد . حالا دیگر او می توانست زیبایی های بیرون را با چشمان خودش ببیند .

هنگامی که از پنجره به بیرون نگاه کرد ، در کمال تعجب با یک دیوار بلند آجری مواجه شد

مرد پرستار را صدا زد و پرسید که چه چیزی هم اتاقیش را وادار می کرده چنین مناظر دل انگیزی را برای او توصیف کند ؟

پرستار پاسخ داد : شاید او می خواسته به تو قوت قلب بدهد . چون آن مرد اصلأ نابینا بود و حتی نمی توانست این دیوار را ببیند . 

 

همچنین بخوانید: 

داستانک : زنـدگی خـروسی

کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.
یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.
بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود.
مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.
یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد.

جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست.
او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی.
تا اینکه یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند.

عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم.
مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد.
اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد.
اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.
بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.
تو همانی که می اندیشی، هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی؟ پس به دنبال رویاهایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن.
نویسنده: گابریل گارسیا مارکز 

  

همچنین بخوانید: 

  • داستان بسیار زیبای دو گرگ
  • داستان پند آموز بخت بیدار
  • داستان کوتاه و تکان دهنده(درس زندگی)
  • داستان جالب و خواندنی «شاید دفعه بعد»
  • داستان جالب “بشنو و باور نکن”
  • سه داستان کوتاه، زیبا و آموزنده
  • داستان بسیار جالب کیک خداوند
  • داستان عاشقانه “کارتن خواب”
  • داستان عاشقانه و پند آموز”عزیزم دوستت دارم”
  • داستان کوتاه جالب (طلاق برنامه ریزی شده !)
  • داستان کوتاه “عشق و دیوانگی”
  • داستان کوتاه ” شرط عشق ”
  • داستان عاشقانه بسیار زیبا و غمگین “عشق بدون توقع”
  • داستان عاشقانه شب عروسی
  • داستان عشق
  • داستانهای کوتاه و جالب - سری (7)

    داستان کوتاه کوتاه/بدشانسی داستان کوتاه کوتاه/اهانتداستان کوتاه کوتاه/خطا
    داستان کوتاه کوتاه/عشق سگیداستان کوتاه کوتاه/کوره داغ داستان کوتاه کوتاه/درخت
    داستان کوتاه کوتاه/توقفداستان کوتاه کوتاه/عسل داستان کوتاه کوتاه/کیسه صفرا
    داستان کوتاه کوتاه/همکاری داستان کوتاه کوتاه/بهشت و جهنم داستان کوتاه کوتاه/خواستگار
    داستان کوتاه کوتاه/مرکب ابیُ مرکب قرمز داستان کوتاه کوتاه /پیپ دزد داستان کوتاه کوتاه/شب عروسی
    داستان کوتاه کوتاه/مال باختهداستان کوتاه کوتاه/بگو انشا’الله داستان کوتاه کوتاه/عقاب
    داستان کوتاه کوتاه/گناهکارداستان کوتاه کوتاه/محاسبهداستان کوتاه کوتاه/ذهن سیاه
    داستان کوتاه کوتاه/گمشده داستان کوتاه کوتاه/یک شغل شرافتمندانهداستان کوتاه کوتاه/پرسش
    داستان کوتاه کوتاه/آشتی کنان داستان کوتاه کوتاه/سه مردتنبل داستان کوتاه کوتاه/مرگ یک همسایه
    داستان کوتاه کوتاه/فرارداستان کوتاه کوتاه/تلفن داستان کوتاه کوتاه/سیری ابدی
    داستان کوتاه کوتاه/سوپ هویچ داستان کوتاه کوتاه/رضایت پدرداستان کوتاه کوتاه/قطع یک نشانه
    داستان کوتاه کوتاه/خرگوش دست آموز داستان کوتاه کوتاه/یک تماس اشتباه داستان کوتاه کوتاه/پژواک
    داستان کوتاه کوتاه/ویتامین ث داستان کوتاه کوتاه/برندهداستان کوتاه کوتاه/خواب زمستانی
    داستان کوتاه کوتاه/بازگشت پدر داستان کوتاه کوتاه/خبر مهم داستان کوتاه کوتاه/مدادرنگی بیکار
    داستان کوتاه کوتاه/می دانست که می آیدداستان کوتاه کوتاه/آخرین شمعداستان کوتاه کوتاه /آرزوی سراب
    داستان کوتاه کوتاه /آسمانی هاداستان کوتاه کوتاه/افسانه داستان کوتاه کوتاه/امتحان
    داستان کوتاه کوتاه/امیدداستان کوتاه کوتاه/اوداستان کوتاه کوتاه/ایمان
    داستان کوتاه کوتاه/بادکنک داستان کوتاه کوتاه/بارانداستان کوتاه کوتاه/بغل کردن سرنوشت
    داستان کوتاه کوتاه/بهارداستان کوتاه کوتاه/بخاطر یک فنجان چایداستان کوتاه کوتاه/بسادگی تمام
    داستان کوتاه کوتاه/پروانه محبت داستان کوتاه کوتاه/پسرک کار میکرد داستان کوتاه کوتاه /پنجره روبروئی
    داستان کوتاه کوتاه/پیرمرد داستان کوتاه کوتاه/پینوکیو داستان کوتاه کوتاه/غیبت
    داستان کوتاه کوتاه/تفاخر داستان کوتاه کوتاه/تنفرداستان کوتاه کوتاه/تنهائی دختر
    داستان کوتاه کوتاه /جعبه سیاه و طلائیداستان کوتاه کوتاه/جنین داستان کوتاه: « یخ »
    داستان کوتاه کوتاه/چای تلخ داستان کوتاه کوتاه/چترداستان کوتاه کوتاه/حس غریب
    داستان کوتاه کوتاه/خلیفه ی خداداستان کوتاه کوتاه/خوابداستان مینی مال/زنی پشت پنجره
    داستانک/دست خالی و پر از نیاز من داستان مینیمال/دستهایش داستان مینیمال/دستهایش
    داستان مینیمال/دفاعداستان مینیمال/دنیای وارونهداستان مینیمال/دوستان قدیمی
    داستان مینیمال/راوی، مادرم داستان مینیمال/روزمرگیهای سگیداستان مینیمال/سوار شدن قدغن
    داستان مینیمال/شاید نبوده امداستان مینیمال/شب بیداریداستان مینیمال/شمع و پروانه
    داستان کوتاه کوتاه/شهر نشین داستان کوتاه کوتاه/صدقهداستان کوتاه کوتاه/صفحه کلید
    داستان کوتاه کوتاه/طلاق طنز در طنز داستان کوتاه کوتاه/عطر یاس
    داستان کوتاه کوتاه/غرورداستان کوتاه کوتاه/غریبه داستان کوتاه/مرغابی بچگان از داستان های مثنوی
    داستان کوتاه داستان چهار کس که زبان هم را نمی فهمیدند /از داستان های مثنوی معنوی داستان کوتاه درخت جاودانگی /از داستان های مثنوی معنوی داستان کوتاه سجده ی جنین بر جنین، یحیی به عیسی /از داستان های مثنوی معنوی
    داستان کوتاه سبب پریدن مرغی با مرغی که جنس او نبود /از داستان های مثنوی معنویداستان کوتاه جالینوس و دیوانه /از داستان های مثنوی معنویداستان کوتاه دوستی نادان - دوستی خاله خرسه /از داستان های مثنوی معنوی
    داستان آمدن رسول قیصر روم به نزد عمر به رسالت /از داستان های مثنوی معنویداستان بی حواسی من و پیشنهاد بی شرمانه به زن دوستم(طنز) آمدن مهمان پیش یوسف و تقاضا کردن یوسف از او تحفه و ارمغان /از داستان های مثنوی معنوی
    قصه ی آن کس که در یاری بکوفت /از داستان های مثنوی معنویداستان آمدن رسول قیصر روم به نزد عمر به رسالت /از داستان های مثنوی معنویقصه ی خلیفه ای که در کرم از «حاتم طایی» گذشته بود /از داستان های مثنوی معنوی
    داستان کوتاه/خبر دست اول داستان کوتاه/عمو نوروز و ننه سرما داستان کوتاه/سنگ
    داستان کوتاه/بودا داستان کوتاه/آرش کمانگیر داستان کوتاه کودکانه:روزی که بابا تنبیه شد
    داستان دختر ایرونی 16 ساله و ازدواج مخفی داستان کودکانه/قبا سنگی داستان کودکانه/قصه پسر تاجر
    داستان کودکانه/شاهزاده ابراهیم و فتنه خونریز داستان کودکانه/علی بهانه گیر داستان کودکانه/دیوانگان
    داستان کودکانه/قصه باورنکردنیداستان کودکانه/رمال باشی دروغیداستان کودکانه/خجه چاهی
    داستان کودکانه/لجبازداستان کودکانه/مکر و حیله زنداستان کودکانه/بزی
    داستان کودکانه/شیر شکرداستان کودکانه/پیله ورداستان کودکانه/سنگ صبور
    داستان کودکانه/شاه و وزیر داستان کودکانه/پهلوان پنبه داستان کودکانه/کک به تنور
    داستان کودکانه/زورداستان کودکانه/به دنبال فلک داستان کودکانه/درخت سیب و دیو
    داستان کودکانه/دختران انار داستان کودکانه/قصه آهداستان کودکانه/گل خندان
    داستان کودکانه/هفت برادران داستان کودکانه/کچل و شیطان داستان کودکانه/مهرناز
    داستان کودکانه/مرغ توفانداستان کودکانه/نخودیداستان کودکانه/پرنده آبی
    داستان کودکانه/پرنده طلایی داستان کودکانه/پسر خارکن با ملا بارزجان داستان کودکانه/راه و بی راه
    داستان کودکانه/سرنوشتی که نمی شد عوضش کرد داستان کودکانه/درخت انبه شیرین داستان کوتاه پیک نیک لاک پشتها

    داستانهای کوتاه و جالب - سری (6)

    داستان بهلول دانا و بهلول دیوانهحکایت/کلنگ را بردار داستان بهلول و هارون الرشید
    حکایتی پندآموز از بهلول پند بهلول به هارون الرشیدداستان بهلول و آب انگور
    داستان بهلول و داروغه داستان حمام رفتن بهلول با هارون الرشید داستان بهلول و صاحب خانه
    داستان بهلول و منجمداستان بهلول و دزد داستان بهلول و خرقه و نان جو و سرکه!!!
    آستین نو ,بخور پلو داستان بهشت فروختن بهلول داستان جالب بهلول و ابو حنیفه
    داستان حمام رفتن بهلولداستان بهلول و مرد شیاد داستان ملاقات بهلول و شیخ جنید
    داستان جایگاه کوچک داستان/داش آکلداستان سگ ولگرد
    سه قطره خون صورتکهاگجسته دژ
    آینه شکسته داستان زهرا کوچولوداستان خیانت و خدمت
    داستان عاصم جورابیگلدسته و فلک داستان آقا اجازه ما...
    ماهی وجفتش داستان هر چه کنی،‌ به خود کنی گر همه نیک و بدکنی داستان پندآموز/امید نباید هرگز خاموش شود ! ...
    داستان لذتی که آن‌ها می‌بردند داستان جمعه ها داستان وعده
    داستان /در پستخانه داستان اقتضای زمانداستان زن و خدا
    داستان نسخه داستان پندآموز/بیست دلاری داستان عشق و خودکشی(مینیمال)
    قصه کوچکداستان برق تیغه چاقو(مینیمال)داستان/او میخواست بگوید(مینیمال)
    داستان عاشق(مینیمال) داستان خط پایان/مینیمال داستان غریبه/مینیمال
    داستان سکوت محض/مینیمال داستان نقطه/مینیمال داستان تشکر/مینیمال
    داستان بچه ها به بهشت میروند داستان بیداری/مینیمال داستان گیتار اثر جان ام دانیل /مینیمال
    داستان نگاه سرد/مینیمالداستان سایه ها /مینیمالداستان کوه/مینیمال
    داستان عروسک/مینیمال داستان هندوانه/مینیمال داستان هوو/مینیمال
    داستان بازی/مینیمالداستان یک طرح/مینیمال داستان زندگی/مینیمال
    داستان نامه رسان/مینیمال داستان تولد/مینیمال داستان آرزوی قدیمی/مینیمال
    داستان فنجان قهوه/مینیمال داستان باران/مینیمالداستان سپاس/مینیمال
    داستان کوتاه کوتاه/عطر گلهای سرخداستان کوتاه کوتاه/در قطار بیرون شهری - ساعت پنج و بیست و پنج داستان کوتاه کوتاه/پدربزرگ
    داستان کوتاه کوتاه/چراغ های رابطه تاریکند داستان کوتاه کوتاه/کارآموز داستان کوتاه کوتاه/مرگ در بعد از ظهر
    داستان کوتاه کوتاه/دوئل دوقلوهاداستان کوتاه کوتاه/نامهداستان کوتاه کوتاه /آیا نام من دردفترت هست؟
    داستان کوتاه کوتاه/زندگی نباتی داستان کوتاه کوتاه/دلقک داستان کوتاه کوتاه/سکوت
    داستان کوتاه کوتاه /گل دزد داستان کوتاه کوتاه/آرزوداستان آن کشتی که...
    داستان کوتاه کوتاه/سفرداستان کوتاه کوتاه/روزنامه نگارداستان کوتاه کوتاه/فقط چند دقیقه
    داستان کوتاه کوتاه/نیم مترتاموفقیت داستان کوتاه کوتاه/مرفه بی درد داستان کوتاه کوتاه/صدقه
    داستان کوتاه کوتاه/زغال تنها داستان کوتاه کوتاه/نقاشی چشم داستان کوتاه کوتاه /اسم اعظم
    داستان کوتاه کوتاه /وفای عهدداستان کوتاه کوتاه/دیدارداستان کوتاه کوتاه/چشم سپید
    داستان کوتاه کوتاه/پرندهداستان کوتاه کوتاه/معایب قصرداستان کوتاه کوتاه/قمار
    داستان کوتاه کوتاه/ملاقات سعدی با پادشاه داستان کوتاه کوتاه/مسابقهداستان کوتاه کوتاه/دودانشمند
    داستان کوتاه کوتاه/خولی و خرنامرد داستان کوتاه /بزرگترین حکمت داستان کوتاه کوتاه/فرزانگی پیری
    داستان کوتاه کوتاه/کارمند تازه وارد داستان کوتاه کوتاه /پاتریوتداستان کوتاه کوتاه/دید انعکاسی
    داستان کوتاه کوتاه/راز موفقیتداستان کوتاه ولی...داستان کوتاه کوتاه پرواز
    داستان کوتاه کوتاه/خطوط موازیداستان کوتاه کوتاه/همش بخاطر خودته داستان کوتاه کوتاه/ماهی آزاد سفید
    داستان کوتاه کوتاه/ سرنوشت داستان کوتاه کوتاه/مادرداستان کوتاه کوتاه/عروسک
    داستان کوتاه کوتاه/یک شاخه گل داستان کوتاه کوتاه /به همین سادگی داستان کوتاه کوتاه/عقیده
    داستان کوتاه کوتاه /قصه شب داستان کوتاه کوتاه/حوادث داستان کوتاه کوتاه/عشق واقعی
    داستان کوتاه کوتاه/نخستین دوستداستان کوتاه کوتاه/با وزش بادها داستان کوتاه کوتاه/عشق لاک پشتی
    داستان کوتاه کوتاه/تنهاییداستان کوتاه کوتاه /بخت داستان کوتاه کوتاه /سفر پورنا
    داستان کوتاه کوتاه/جاسوس دوجانبهداستان کوتاه کوتاه /ملاقاتیداستان کوتاه کوتاه/دریچه آسمان
    داستان کوتاه کوتاه/مترسکداستان کوتاه کوتاه/نگاهداستان کوتاه کوتاه/مردم شهرمن
    داستان کوتاه کوتاه/"برای این یکی اوضاع فرق کرد"داستان کوتاه کوتاه/شام خواستگارها داستان کوتاه کوتاه/جاهل و الاغ
    داستان کوتاه کوتاه/این نیز بگذردداستان کوتاه کوتاه/می خواهم حادثه ای را گزارش کنم داستان کوتاه کوتاه /شاعر و فرشته
    داستان کوتاه کوتاه /رازداستان کوتاه کوتاه/خون آشام داستان کوتاه کوتاه /آگهی
    داستان کوتاه طنز/لیلا داستان کوتاه کوتاه/اجرتداستان کوتاه فرعون و شیطان
    داستان کوتاه کوتاه/قدرت کلماتداستان کوتاه کوتاه/گفتگو با شیطانداستان کوتاه کوتاه/عشق جوانی

    داستانهای کوتاه و جالب - سری (5)

    داستان کوتاه: من فقط نگاه می کردمداستان شرط بندیداستان قتل مشکوک
    داستان تلقین محض بخشی از رمان «موجها»/ نوشته ویرجینیاوولفداستان/واژه نامه ی نان
    شب نقره ای داستان/اسکناس ده فرانکیداستان سرجوخه
    داستان/جزیره درپرتو نیمروزداستان /آبهای بدن داستان کوتاه: « یخ »
    داستان/«خواب هاروی» داستان/« نامه نوشتم به...»داستان نحسی
    فصلی از رمان دردست انتشار «گیسویت بلند است‌ ای...» داستان/شب هالوین داستان/عصر‌ها تن‌ها، عصر‌ها با هم
    داستان/زندگی‌ام را دور از دسترس می‌خواهم داستان/اشرف داستان/شاخه‌های تردید در گودال
    داستان/چیزی بگو داستان/دسته گل کوچک داستان کوتاه درخت آرزوها
    داستان شهرخاصداستان هشت فرشته داستان کشتی دزدهای دریایی
    داستان گل خانم داستان مردی گِرد، با خالِ سیاهی روی گونه داستان سبیل غلام خان
    داستان سلاخی داستان مورد عجیب من داستان مهتابی سقف
    داستان با من برقص پدیدآمدن شاهنامهداستان نخستین شاهان/داستانی از شاهنامه
    داستان ستیز اهریمن/داستانی از شاهنامه داستان کین خواهی هوشنگ /داستانی از شاهنامه داستان طهمورث دیوبند /داستانی از شاهنامه
    آغاز تمدن (هوشنگ شاه) /داستانی از شاهنامه طهمورث جمشید شاه
    داستان ناسپاسی جمشید/داستانی از شاهنامهداستان ضحاک /داستانی از شاهنامه داستان خواب دیدن ضحاک
    داستان زادن فریدون داستان خبریافتن ضحاک/داستانی از شاهنامهفریدون/داستانی از شاهنامه
    داستان کاوه آهنگر/داستانی از شاهنامهسالاری فریدون/داستانی از شاهنامهگشودن کاخ ضحاک
    داستان نبرد ضحاک و فریدون/داستانی از شاهنامهضحاک درزندان/داستانی از شاهنامه برتخت نشستن فریدون/داستانی از شاهنامه
    فرزندان فریدون/داستانی از شاهنامه داستان جندل و شاه یمن/داستانی از شاهنامه افسون پادشاه یمن/داستانی از شاهنامه
    داستان ایرج/داستانی از شاهنامهایرج و برادرانرفتن ایرج نزد برادران /داستانی از شاهنامه
    داستان کشته شدن ایرج/داستانی از شاهنامه آگاهی فریدون از مرگ ایرج/داستانی از شاهنامه زادن منوچهر/داستانی از شاهنامه
    خونخواهی منوچهر/داستانی از شاهنامهداستان جنگ شیروی و گرشاسب/داستانی از شاهنامهداستان کشته شدن تور/داستانی از شاهنامه
    داستان کشته شدن سلم/داستانی از شاهنامهبازگشت منوچهر/داستانی از شاهنامه داستان سام و سیمرغ/داستانی از شاهنامه
    باز آمدن دستان/داستانی از شاهنامه رفتن زال به کابل/داستانی از شاهنامه داستان زال و رودابه/داستانی از داستان های شاهنامه
    رای زدن زال با موبدان/داستانی از داستان های شاهنامه نامه زال و سام/داستانی از داستان های شاهنامه رودابه ,سیندخت,مهراب/داستانی از داستان های شاهنامه
    آگاه شدن منوچهر از عشق فرزند سام به مهراب سام و منوچهر/داستانی از داستان های شاهنامه گفتگوی سام و سیندخت/داستانی از داستان های شاهنامه
    زال در بارگاه منوچهر/داستانی از داستان های شاهنامهپیوستن زال و رودابه/داستانی از شاهنامه زادن رستم/داستانی از شاهنامه
    دژ کوه سپند/داستانی از شاهنامه رخش رستم/داستانی از داستان های شاهنامه آغاز نبرد میان ایران و توران/داستانی از شاهنامه
    لشکر کشی افراسیاب به ایران/داستانی از داستان های شاهنامه گرفتار شدن نوذر/داستانی از داستان های شاهنامه سپاه افراسیاب درزابلستان/داستانی از داستان های شاهنامه
    کشته شدن نوذر بدست افراسیاب/داستانی از داستان های شاهنامه آگاه شدن زال از مرگ نوذر/داستانی از داستان های شاهنامهپادشاهی زو و گرشاسب/داستانی از داستان های شاهنامه
    داستان رستم و کی قباد/داستانی از داستان های شاهنامه فرجام قلون/داستانی از داستان های شاهنامهداستان کی قباد و افراسیاب/داستانی از داستان های شاهنامه
    آشتی خواستن پشنگ/داستانی از داستان های شاهنامه به شاهی نشستن کیکاوس/داستانی از داستان های شاهنامهپندناپذیری کی کاوس/داستانی از داستان های شاهنامه
    تاختن کی کاوس به مازندران/داستانی از داستان های شاهنامه داستان دیو سفید/داستانی از داستان های شاهنامهپیغام کاوس به زال و رستم/داستانی از داستان های شاهنامه
    خوان اول:بیشه شیر/داستانی از داستان های شاهنامه خوان دوم هفت خوان:بیابان بی آب/داستانی از داستان های شاهنامه خوان سوم هفت خوان:جنگ با اژدها/داستانی از داستان های شاهنامه
    خوان چهارم هفت خوان:زن جادو/داستانی از داستان های شاهنامهخوان پنجم هفت خوان:جنگ با اولاد/داستانی از داستان های شاهنامه خوان ششم هفت خوان:جنگ باارژنگ دیو/داستانی از داستان های شاهنامه
    خوان هفتم هفت خوان:جنگ با دیو سفید/داستانی از داستان های شاهنامهنبرد کی کاوس با شاه مازندران/داستانی از داستان های شاهنامهپیروزی رستم بر شاه مازندران/داستانی از داستان های شاهنامه
    لشکر کشیدن افراسیاب به ایران تا گریختن او از رستم و بازگشت رستم /داستانی از شاهنامه داستان رستم و سهراب/داستانی از داستان های شاهنامه رفتن رستم به دیدن لشکر سهراب و کشتن ژنده رزم /داستانی از داستان های شاهنامه
    وصیت رستم به زواره/داستانی از داستان های شاهنامه کشتی گرفتن رستم و سهراب/داستانی از داستان های شاهنامه داستان سیاوش/داستانی از داستان های شاهنامه
    عاشق شدن سودابه به سیاوش/داستانی از داستان های شاهنامهآمدن سیاوش به مشکوی شاه کاوس /داستانی از داستان های شاهنامه رفتن سیاوش بار دیگر به شبستان /داستانی از داستان های شاهنامه
    سودابه و چاره گری زن جادو/داستانی از داستان های شاهنامه داستان بیژن و منیژه(1)/داستانی از داستان های شاهنامه داستان بیژن و منیژه(2)/داستانی از داستان های شاهنامه
    شبیخون زدن رستم به ایوان افراسیاب /داستانی از داستان های شاهنامه آمدن افراسیاب به رزم رستم /داستانی از داستان های شاهنامه جنگ دوازده رخ/داستانی از داستان های شاهنامه
    نبرد بیژن و هومان/داستانی از داستان های شاهنامهکین خواهی پیران سپاه ایران را /داستانی از داستان های شاهنامه جنگ بین گودرز و پیران فرماندهان دو لشگر ایران و توران /داستانی از داستان های شاهنامه
    نبرد تن به تن پهلوانان ایران و توران و کشته شدن پیران بدست گودرز /داستانی از شاهنامهگرفتارشدن افراسیاب به دست هوم عابد /داستانی از داستان های شاهنامه داستان کشته شدن افراسیاب بدست کیخسرو و پادشاهی کاوس /داستانی از شاهنامه
    داستان کیخسرو و پایان کار او /داستانی از داستان های شاهنامه آمدن زال و رستم به دربار کیخسرو /داستانی از داستان های شاهنامه پادشاهی لهراسب/داستانی از داستان های شاهنامه
    داستان لهراسب/داستانی از داستان های شاهنامه داستان کتایون دختر قیصر/داستانی از داستان های شاهنامه خواستن میرین دختر دوم قیصر روم را /داستانی از داستان های شاهنامه
    به زنی خواستن اهرن دختر سوم قیصر را /داستانی از داستان های شاهنامهنامه قیصر بر الیاس و باژخواستن از او /داستانی از داستان های شاهنامه داستان هزیمت شدن گشتاسپ از ارجاسپ /داستانی از داستان های شاهنامه
    داستان پادشاهی گشتاسپ و ظهور زرتشت /داستانی از داستان های شاهنامهداستان آمدن بهمن بسوی زابل /داستانی از داستان های شاهنامه داستان رسیدن اسفندیار بر کوه نزد گشتاسپ /داستانی از داستان های شاهنامه
    داستان فرستادن گشتاسپ اسفندیار را بار دیگر به جنگ ارجاسپ /داستانی از شاهنامهخان اول کشتن اسفندیار دو گرگ را /داستانی از داستان های شاهنامه خان دوم کشتن اسفندیار شیران را /داستانی از داستان های شاهنامه
    خان سوم کشتن اسفندیار اژدها را /داستانی از داستان های شاهنامهخان چهارم کشتن اسفندیار زن جادو را /داستانی از داستان های شاهنامه خان پنجم کشتن اسفندیار سیمرغ را /داستانی از داستان های شاهنامه
    خان ششم گذشتن اسفندیار از برف /داستانی از داستان های شاهنامه خان هفتم گذشتن اسفندیار از رود و کشتن گرگسار /داستانی از داستان های شاهنامه داستان کوتاه کودکانه :شاه و وزیر

    داستانهای کوتاه و جالب سری (4)

    داستان کوتاه:دم غنیمت استیک داستان کوتاه جالب از شیواناداستان کوتاه زیباترین چیز دردنیا
    داستان کوتاه:جدیدترین مدل حالگیری داستان کوتاه آدمهای حیله گرداستان کوتاه:قدم زدن تو خیابون های بهشت با کفش 6 دلاری
    داستان کوتاه:اگر به بهشت بروم... داستان کوتاه وکیل ثروتمندداستان کوتاه پیک نیک لاک پشتها
    داستان کوتاه :سی سطر داستان کوتاه تاریکیداستان کوتاه شیرفروش
    داستان کوتاه سربزنگاهداستان کوتاه:قصه سقوطداستان کوتاه درباره پرنده شدن
    داستان کوتاه جوخه بمب داستان کوتاه :حفره داستان کوتاه درایستگاه راه آهن
    داستان کوتاه ماردرگلوداستان کوتاه:رازی بین دودوست داستان کوتاه تماس های تلفنی
    داستان کوتاه :تصور بیسبیداستان کوتاه:ماه عسل طلائی پنج داستانک
    داستان کوتاه درآئینه داستان کوتاه :جولیا و بایرونداستان کوتاه یک جنایت شنیع
    دو داستان از سوزان هلویگ/ برگردان: سمیرا نیک نوروزی داستان کوتاه پایین پَر داستان کوتاه:صندل های من
    داستان کوتاه شیرها داستان کوتاه:حکایت وقت خواب داستان کوتاه:عرق
    داستان کوتاه سلام داستان کوتاه:خیلی از آنها متنفرنباش داستان کوتاه:شب عروسی
    داستان کوتاه: خودکشی های عاشقانه مزه عشق / داستانی از جان کولیر داستان کوتاه:ماه عسل
    داستان کوتاه عاشقانه:تنها راه رسیدنداستان کوتاه عاشقانه:مردنابینا داستان کوتاه عاشقانه:دیوانگی و عشق
    داستان کوتاه عاشقانه:زیباترین قلبداستان کوتاه عاشقانه:بگو دوستم داریسه داستان کوتاه و جالب
    داستان کوتاه کودکانه: گنجشک فراموشکار داستان ترجمه:چه معنی دارد... داستان ترجمه:مسابقهی گندهترین مردها(انتشار: ٣ نوامبر ٢٠٠٨ / مجله‌ی نیویورکر)
    داستان ترجمه:جهانگرد داستان ترجمه:زیادیداستان ترجمه:فریاد نجات دهنده
    داستان ترجمه:حمام شوابی‌ها داستان مینیمال:درآئینه داستان ترجمه:دیدار بابانوئل
    داستان ترجمه:روی آب داستان ترجمه:مغازه کاغذ دیواری داستان ترجمه:دختری که منتظرم بود
    داستان ترجمه:سیاه داستان ترجمه:روش دفاع دربرابرعقرب‌ها داستان ترجمه:پیغام
    داستان ترجمه:پوست بره‌ی ایرانیسه داستان کوتاه داستان ترجمه:جوراب
    داستان ترجمه:سیاه، سفید، سیاه... داستانی از:آیزاک باشوبتس سینگر / برگردان: حسن اکبریان طبری دختر
    داستان ترجمه:اداره پست داستان ترجمه:کشتن یک سرباز ترک در زاخوداستان ترجمه:قورباغه‌ی غول‌پیکر وسایه‌هایش
    داستان ترجمه:پدرمداستان ترجمه:واکنش غیرارادیداستان کوتاه ترجمه:سرقت مسلحانه
    داستان ترجمه:زن سرخپوست من و سالینجر: «ترجمه‌ای برای نود سالگی جی دی سالینجر»داستان ترجمه:شب زنده داران
    داستان ترجمه:عشق دربازار داستان ترجمه:انجیلداستان ترجمه:هزارسال دعای خیر
    داستان: مرا ببخش (Forgive me) داستان «این‌ مرد را می‌شناختم‌»داستان «عرب دوستی»
    داستان «دیگر هرگز» داستان «سال اسپاگتی»داستان: حین فیلم...
    داستان چاقوکش‌هاداستان: ملاقات با دختر صد در صد دلخواه در یک صبح زیبای بهاری داستان: بهشتِ خرگوش‌ها
    داستان «انگشت‌ها»داستان «شرکت عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی» داستان «گربه‌ی سفید»
    داستان: آن لحظه ترجمه داستان: گل‌های سوسن داستان: تایپه، ناحیه، سال 1970
    داستان: سومین کرانه رود(منتخب «جن و پری») داستان: پیش از حمام داستان: حلقه
    ‌آن‌ روز که‌ استالین‌ مُردبچه‌های دریا بادِ زمینی
    فقط منم که... جُنگ... داستان ترجمه: وقت ناهار
    داستان ترجمه: گربه‌ی بالدارداستان ترجمه: زندگی داستان ترجمه: کبوتر
    داستان ترجمه / حسادت داستان ترجمه / رست مثل گوگول داستان ترجمه / چارلز
    داستان ترجمه / مادربزرگداستان ترجمه / خوابداستان ترجمه / یک تکه از دیوار برلین
    داستان ترجمه / یک مگس کاملاً معمولی؟ داستان ترجمه / این عشق که می‌گویند چیست؟داستان: مهمان
    داستان: از گوشت ساخته شده‌ن...داستان: قصه‌ی 
جزیره‌ی ناشناخته داستان: آن روز که فضایی‌ها آمدند
    داستان: آن زنِ در جایگاه بنزینداستان کودکانه بزبزک زنگوله پا داستان کودکانه:مسواک موش موشک
    داستان کودکانه:صلح حیوانات داستان کودکانه:بهترین بابای دنیاداستان کودکانه:فینگلی و جینگلی
    داستان کودکانه:خروگاوداستان کودکانه:بادبادک بازیداستان کودکانه:سه قدم دورترشدازمادر
    داستان کودکانه:جوجه کوچولوداستان کودکانه:کفشدوزک و دوستانشداستان کودکانه:کی از همه قویتره
    داستان کودکانه:هزارپاغوله داستان کودکانه:راپونزل داستان کودکانه:لوکوموتیو
    داستان کودکانه:آلیس در سرزمین عجایب داستان توبه نصوح داستان:ماسک و کلمه
    ژاپنی یاد می‌گیریم داستان: در زندگی داستان:آنیوتا همراه با نقدداستان
    فصلی از «رمانِ بلاهت­های بروکلین» اثر پل آسترماه عسلاز بس که آس و پاسیم!
    داستان یک آدم لالفصل اول رمان «به عنوان مثال، برادر من»فصل دوم رمان «به عنوان مثال، برادر من»
    داستان در باغ جان باختگان امریکای شمالی / داستانی از «توبایس وولف» داستان مزه عشق / داستانی از جان کولیرداستان قطار / داستانی از ریموند کارور
    داستان:اولین روز مدرسه / داستانی از جفری دیور (Jeffery Deaver) داستان ساعتی از زندگی داستان:نهرِ فریادِ زن

    داستانهای کوتاه و جالب - سری (3)

    داستان کوتاه کتاب انجیل هدیه از طرف پدر داستان کوتاه خانه مشترک آهو و یوزپلنگ داستان کوتاه تلاش و کار روزانه یک مادر واقعی
    داستان کوتاه انتخاب همسر شاهزاده : گل صداقت در دانه عقیم داستان کوتاه زیباترین قلب داستان کوتاه درخت آرزوها
    داستان کوتاه چشمان پدر عاشق فوتبال داستان کوتاه سیب زمینی و نفرت داستان کوتاه ای آیینه! من مال خدا هستم
    داستان کوتاه دو همسفر و دعا برای دیگری داستان کوتاه مردزاهدداستان کوتاه مراسم تدفین نمی توانم!
    داستان کوتاه کریسمس در بروکلین و رومیزی داستان کوتاه همه چهار زن دارند داستان کوتاه به مشکلات بخندید
    داستان تار عنکبوت و تنها راه نجات از جهنم -داستان کوتاه قشنگ متفاوت باش داستان کوتاه ایمیل از دنیاى مردگان
    داستان کوتاه تا اوج نا امیدی داستان کوتاه نیکی و بدی در تابلو شام آخر لئوناردو داوینچی داستان تداوم یک زندگی: به عشق عادت نکنید
    داستان کوتاه صدها هزار درهم قیمت نعمت های خداداد داستان کوتاه مگه جهنم یخ بزنه که با تو ازدواج کنم ! داستان کوتاه کوهنورد ناامید و طناب گره خورده
    داستان کوتاه همسفر حج و نظر امام جعفر صادق داستان کوتاه بهلول و همسر هارون داستان کوتاه خرید زمان یک ساعت ویژه از بابا
    داستان کوتاه جایگاه راز زندگی داستان کوتاه خرید سند جهنم داستان کوتاه هوس مورچه
    داستان کوتاه سنگتراش ناراضی داستان کوتاه فرود فرشته ها در دو خانواده ثروتمند و فقیر داستان کوتاه کشاورز پیر و کمک فرزند زندانی در شخم زدن زمین
    داستان کوتاه:اطلاعات لطفا داستان کوتاه عشق و موسی مندلسون داستان کوتاه فقر شیشه و ثروت آیینه
    داستان کوتاه نجات زندگی یک فرد ، دوستی با کایل داستان کوتاه مرد سوگوار و مار دم بریده داستان کوتاه فرار از دست عزرائیل
    داستان کوتاه پادشاه ، انتخاب وزیر و قفل در اتاق داستان کوتاه بازمانده کشتی و آتش امید داستان کوتاه کوزه شکسته و گلهای کنار جاده
    داستان کوتاه اندازه گیری ارتفاع آسمانخراش داستان پیله کرم ابریشم داستان کوتاه ابلیس و طناب شیطان
    داستان کوتاه اولین روز مدرسه داستان کوتاه قصه عینکم نوشته رسول پرویزی داستان کوتاه می خواستم دنیا را تغییر دهم
    داستان کوتاه:من یک سنت پیدا کردم داستان کوتاه زیبایی و زشتی داستان کوتاه جای پا
    قصه آدم داستان کوتاه ارزش یک لبخند داستان کوتاه خودکاری برای فضا
    داستان کوتاه فرصت از دست رفته داستان کوتاه تفاوت بهشت و جهنم داستان کوتاه کاش دیکته نبود!
    داستان کوتاه خریدار یوسف داستان کوتاه :استادان تاثیرگذار حسن بصری داستان کوتاه مابه ازای نیکی
    داستان کوتاه پارکینک برای دیگران داستان کوتاه دعای باران و چتر دختر خردسالداستان کوتاه پنجره
    داستان کوتاه استانفورد داستان کوتاه سلف سرویس داستان کوتاه ویلون زن ناشناس در متروی واشینگتن
    داستان کوتاه ملاقات امیلی با خداوند داستان کوتاه پیامبری و درختی و شهیدی داستان کوتاه تیرانداز و گنج
    داستان کوتاه ساحل و صدفی که اوضاعش فرق کرد داستان کوتاه ماهیگیر، ماهی بزرگ و تابه کوچک داستان کوتاه سومین چپق و کشتن برادر
    داستان کوتاه مردمان روزگار ما داستان کوتاه گدا و استراتژی داستان کوتاه بهترین نقاشی از آرامش
    داستان کوتاه من کور هستم لطفا کمک کنید! داستان کوتاه دوستان ، بهشت و دوزخ داستان کوتاه تاجر و ماهی گیر
    داستان بیژن و منیژهداستان کوتاه:چرا در زمان عصبانیت داد می زنیم؟داستان کوتاه گل سرخی برای محبوبم
    داستان کوتاه معلم عاشقداستان کوتاه عاشقانه پیرمرد عاشق و همسر دارای آلزایمر داستان کوتاه سَمّ برای مادرشوهر
    داستان کوتاه تاثیر حرف و داستان قورباغه داستان کوتاه عصای طلا و مرد فریبکار داستان کوتاه ببر گرسنه و معجزه عشق
    داستان کوتاه مسابقه تست هوش برای گیلی داستان کوتاه تدی و تامپسون داستان کوتاه دزد ماشین یا مرد شریف؟
    داستان کوتاه سقراط و مشتاق خرد و بصیرت داستان کوتاه حسابرسی خداوند به روایت یک گنه کار داستان کوتاه آرزوی بزرگ
    داستان کوتاه دوستی شاعر و فرشته داستان سه پیرمرد: عشق ، ثروت و موفقیت داستان کوتاه "بشنو"
    داستان کودکان سیاره ی سرد داستان کوتاه کودکانه:خود کرده را تدبر نیست داستان کوتاه کودکانه:خر دانا
    داستان کوتاه کودکانه:کبوتر نامه بر وهرزه داستان کوتاه کودکانه:غازی خان داستان کوتاه کودکانه:روباه وبزغاله
    داستان کوتاه کودکانه:کبری غرغرو ومار بدجنس داستان کوتاه کودکانه:مورچه شکمو داستان کوتاه کودکانه:قصه ی کاکلی و میوچی
    داستان کوتاه کودکانه:گاو و شیرو تاریکی داستان کوتاه کودکانه:چپ و راستداستان کوتاه کودکانه:گردنبند گل گلی
    داستان کوتاه کودکانه:نازی و جوجه اردکداستان کوتاه کودکانه:ادریس نبی(ع)داستان کوتاه کودکانه:فرشته ها
    داستان کوتاه کودکانه:حضرت نوح (ع)داستان کوتاه کودکانه:پیراهن سبز بهشتیداستان کوتاه کودکانه:خدمت به فاطمه زهرا(س)
    داستان کوتاه کودکانه:شکارچی و آهو داستان کوتاه کودکانه:مداد پرکار داستان کوتاه کودکانه:دودرخت همسایه
    داستان کوتاه کودکانه:آزادی پروانه داستان کوتاه کودکانه:تنبیه کلاغ خبرچین داستان کوتاه کودکانه:صندلی قدیمی
    داستان کوتاه کودکانه:دندان های مادربزرگ داستان کوتاه کودکانه حضرت سلیمان(ع) داستان کوتاه کودکانه:سرگذشت ضحاک و ماردوش
    داستان کوتاه کودکانه:آفرینش حلزونداستان کوتاه کودکانه: ملکه گلهاداستان کوتاه کودکانه:معجون و گوسفند قربانی
    داستان کوتاه کودکانه:پری کوچولوداستان کوتاه کودکانه:اسباب بازیها در فروشگاهداستان کوتاه کودکانه:روزی که بابا تنبیه شد
    دستگیر کنندگان دزد بانکداستان کوتاه کودکانه :چه کسی شاگرد اول است؟داستان کوتاه کودکانه:کدو قلقله زن
    داستان کوتاه کودکانه :شاه و وزیر داستان کوتاه کودکانه:جمعه-شنبه-یکشنبه داستان کوتاه :غلط زیادی که جریمه ندارد!
    داستان کوتاه:رازدار باشیم یا نه؟داستان کوتاه:توسط دوستاتون خورده میشین یا دشمناتون؟ داستان کوتاه بی جنبه
    داستان کوتاه:پسرک و دریاداستان کوتاه:وقتی خدا از شماعکس میگیردداستان کوتاه:که چی؟
    داستان کوتاه:تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟شاید فردا دیر باشد داستان کوتاه گدای مسیحی
    داستان کوتاه شانسداستان کوتاه عذاب وجدان داستان کوتاه:تو خودِ شیطانی!
    داستان کوتاه:اسمت را به آنها بگوداستان کوتاه:فرشته نجات داستان کوتاه:اینارو برای سگت میخوای؟

    داستانهای کوتاه و جالب - سری (2)

    داستان کوتاه :چشم براه بارانداستان کوتاه:اتاق 110داستان کوتاه:س و خدی
    داستان کوتاه:دندان دردداستان کوتاه:کادوی عروسیداستان مینیمال:فرمول
    داستان کوتاه :نیستانداستان کوتاه :زندگی بهتر بافیلکوداستان کوتاه:سرگذشت یک یوگی
    داستان کوتاه:مثل هرروزداستان کوتاه :بیسکوئیتداستان کوتاه:فرزندخورشید
    داستان کوتاه مهداستان کوتاه عینک آفتابیداستان کوتاه بنده خدا
    داستان کوتاه نیازداستان کوتاه پسرک چمن زنداستان کوتاه کارنامه
    داستان کوتاه دعاداستان کوتاه تله موشداستان کوتاه شیطان و نمازگزار
    داستان کوتاه هوس مورچهداستان کوتاه خردردمند و گرگ نعلبندداستان کوتاه شیر وآدمیزاد
    داستان کوتاه عروسیداستان کوتاه مادرداستان کوتاه گنجشک و فیل
    داستان کوتاه هیولاداستان کوتاه مادریک خائنداستان کوتاه گربه سیاه
    داستان کوتاه مزاحمداستان کوتاه زنان حساسداستان کوتاه قرعه کشی
    داستان کوتاه شاعربزرگداستان کوتاه عکسداستان کوتاه ساعت استراحت
    داستان کوتاه پاهام زندگی مخصوص خودشونو دارنداستان کوتاه راز و نیاز یک لاف زنداستان کوتاه تالپا
    داستان کوتاه گذر از تونلداستان کوتاه کنت دراکولاداستان کوتاه مرگ یک راهزن
    داستان کوتاه یکی از همین روزاداستان کوتاه فصل سانسور شدهداستان کوتاه گدا
    داستان کوتاه آئینهداستان های زنان-بچه مردمداستان های زنان - گنج
    داستان لیلی و مجنونداستان کوتاه: پا توی کفش فلاسفهداستان کوتاه: پنجره
    داستان کوتاه:ترافیکداستان کوتاه خیانتداستان کوتاه: آب
    داستان کوتاه :دلهره داستان کوتاه :کمکداستان کوتاه :خودتی
    داستان کوتاه :آدرسداستان کوتاه:پوتینداستان کوتاه:من بنویسم یا تو؟
    داستان کوتاه:پیرمردداستان کوتاه :تشابه داستان کوتاه :کتاب مفید
    داستان کوتاه:افسانه خارپشتها سه داستان کوتاه جالب و خواندنیداستان “گل آفتابگردان”
    داستان “مورچه و سلیمان نبی”داستان واقعی “ازدواج جن و انسان” داستان کوتاه “عشق و دیوانگی”
    داستان کوتاه آموزنده “تاجر و باغ زیبا”داستانک جالب “پیوند مغز” (طنز) داستان خواندنی “میوه شب یلدا”
    داستان کوتاه جالب و آموزنده “قهوه شور”داستان کوتاه جالب و آموزنده “راز خوشبختی مرد فقیر”داستان کوتاه و خواندنی “استجابت دعا”
    چندداستان از فرشته مولوی با صدای نویسنده کرگدن(داستانی ازنادر ساعی ور)داستان کوتاه “گفتگوی کودک و خدا”
    سه داستان کوتاه و خواندنی داستان کوتاه “ما و خدا” حتما بخوانیدداستان کوتاه و زیبای “قلب یک کرگدن”
    داستان کوتاه وجالب “نقش حیوان در زندگی یک بچه “سه داستان کوتاه و خواندنی داستان کوتاه وجالب “رئیس جوان قبیله”
    داستان کوتاه وجالب “شرح حال یک زندگی”داستان کوتاه و جالب “رمز خوشبختی یک زندگی مشترک”داستان کوتاه وجالب “رقابت مهندس و برنامه نویس”
    داستان کوتاه و آموزنده ” خرید بهشت “داستان کوتاه و آموزنده ” شکر گذار خدا باشیم “داستان کوتاه “کفش های بهشتی”
    داستان کوتاه وآموزنده “پادشاه جوان و عارف پیر” داستان کوتاه وآموزنده “تدبیر خداوند”داستان کوتاه وآموزنده “نهایت بخشندگی”
    داستان آموزنده و خواندنی “نگرشت را تغییر بده”داستان کوتاه و جالب “چرا ما همیشه زود قضاوت میکنیم !؟”داستان کوتاه “راز جعبه کفش” حتما بخوانید
    داستان کوتاه وجالب “شیطان بازنشست شد !”داستان کوتاه و آموزنده “جوان ثروتمند و پند عارف”داستان کوتاه وجالب “زن باهوش و آرزو”
    داستان کوتاه و جالب “دقت در انتخاب همسر” داستان کوتاه وآموزنده ” قانون بازگشت “داستان های کوتاه و خنده دار از ملانصرالدین
    داستان آموزنده “کشیش و اضطراب در هواپیما”داستان های شیوانا “عشق یعنی انجام ندادن ! “داستان کوتاه وجالب ” از فرصت ها نهایت استفاده را ببرید ! “
    از سری داستان های شیوانا “ابر نیمه تمام”داستان آموزنده “پاره آجر” داستان آموزنده ” دو روز به پایان جهان”
    داستان آموزنده “مردمان بیمار”داستان جالب و آموزنده ” ابتکار در حل مشکل”داستانک کوتاه “پسر شیخ عرب”
    داستان جالب ” تاجر و خرید میمون “ داستان کوتاه آموزنده و خواندنی ” پادشاه و مسابقه تصاویر”داستان کوتاه آموزنده ” شیوانا و فروشنده دوره گرد “
    یه داستان کوتاه خیلی جالب داستان کوتاه وآموزنده ” هزینه بیلط “ داستان کوتاه و آموزنده ” حلقه خورشید “
    داستان کوتاه ” شرط عشق ”داستان بسیار بسیار آموزنده و جذاب ” یک لیوان شیر” حتما بخوانید داستان کوتاه و خواندنی ” دعای کشتی شکستگان”
    داستان کوتاه آموزنده ” مشکل مرد فرتوت با زن و دخترش “ داستان جالب ، خواندنی و آموزنده ” دختر فداکار”داستان کوتاه و زیبای “عشق جوان به دختر پادشاه”
    داستان شرح حال استراحت یک مادر ” مامان رفت بخوابد ” حتما بخوانیدداستان عاشقانه غمگین و خواندنی ” قرار” داستان کوتاه وخواندنی ” محبوب تر از پیامبر خدا “
    داستان کوتاه و بسیار آموزنده ” تله موش” داستان کوتاه و بسیار زیبای ” نجار پیر ” حتما بخوانیدداستان کوتاه , جالب و بسیار آموزنده ” بخت بیدار “
    داستان کوتاه وزیبای ” اثبات وجود خدا “داستان کوتاه جالب ” خرید شوهر ” ( طنز)داستان کوتاه و آموزنده ” خود را تغییر دهیم “
    داستان جالب و بسیار آموزنده ” راز خوشبختی “داستان کوتاه بسیار زیبا و خواندنی ” نهایت ابراز عشق ” داستان کوتاه و آموزنده ” فاصله نیکی و بدی “
    داستان کوتاه و آموزنده ” افکار دیگران” داستان کوتاه ” زیباترین قلب “ داستان کوتاه و جالب ” شاگرد زیرک و استاد “
    داستان کوتاه, عاشقانه وپند آموز داستان کوتاه وآموزنده ” پیله ابریشم “ داستان عاشقانه زیبا ” قلب هدیه ”
    داستان کوتاه زیبا و آموزنده کوهنورد با تجربه داستانکوتاه , آموزنده و جالب ( داستان های شیوانا )داستان کوتاه آموزنده و زیبای ” لیوان را زمین بگذار “
    داستان عاشقانه بسیار زیبا و گریه آور ” ارزش عشق ” (حتما بخوانید ) داستان کوتاه, آموزنده و خواندنی “کامیون حمل زباله ” حتما بخوانید داستان کوتاه بسیار زیبا و تاثیر گذار “ هدیه “
    شاید فردا دیر باشد! ( داستان زیبا و آموزنده ) داستان کوتاه و بسیار زیبای ” حکمت روزگار ” (داستان واقعی)داستان آموزنده باد و خورشید

    دسته بندی:داستان کوتاه+داستانهای کوتاه+خرده داستان+داستان می نی مال+داستان مینیمال+داستانهای مینیمال+داستانهای می نی مال+داستان جالب+داستانهای جالب+داستان پندآموز+داستان های پندآموز+داستان های جالب+داستان های کوتاه+داستان های مینیمال+داستان کوتاه کوتاه+خرده داستان+داستان ۵۵کلمه ای+داستان